بابا کو ؟
خانوم گلم فدای باز یکردنهات فدای نگاههای قشنگت و قربون خدای که تورا به من داد این جا دیدمش عینک من را که قرار بود تازه شیشه اش را بابا امیر برام درستش کنم زده به چشمش البته وارونه و جلوی آینه و من هم فرصت را غنیمت شمردمو.... و بعد شروع به بازی کردن با سبدهای لباس و شد و......... این جا نشست توی سبد و خواهش میکرد تا با سبد تابش بدیم وبچرخونیمش ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:42